Friday, April 22, 2005

هر جايي نبايد رفت و هر چيزي را نبايد شنيد

روز پنچشنبه وكلاس و طرح را دو در كردن براي رسيدن به يك مقصود دنيوي. براي شنيدن حرفهايي كه نه مي شه گفت تكان دهنده بود نه مايوس كننده و نه گريه آور و نه خنده آور. فقط مبهم بود و چيزي نماند جز ابهام در ذهن خاكي اين بشر خاكي كه به اميد از فرش تا عرش بر فرش قدم مي گذارد. ايده اي خيالي و مبهم و همچنان شتر در خواب بيند پنبه دانه اما لف لف نمي خورد چون يكم اين بشر داره كم كم سر عقل مي آيد.اين رو جدي جدي بگيريد.
---------

No comments: